فراتر از فولاد  

 قبل از کشف آهن این سنگ بود که می‌توانست محکم‌ترین جسم در بین موجودات بی‌روح باشد تا به‌واسطه آن بسیاری از مشکلات استحکامی پیش روی انسان‌ها حل‌وفصل گردد.

 فراتر از فولاد  

قبل از کشف آهن این سنگ بود که می‌توانست محکم‌ترین جسم در بین موجودات بی‌روح باشد تا به‌واسطه آن بسیاری از مشکلات استحکامی پیش روی انسان‌ها حل‌وفصل گردد. دوران پارینه‌سنگی، فصلی بود تا همه اقلام ابزاری از این ماده معدنی تولید شود که اجسام برنده مشابه چاقو و خنجر فعلی از آن جمله و به‌واسطه تراش سنگ به وجود می‌آمد و در دفاع شخصی و شکار نیز نقش ارزنده‌ای داشت اما پس از کشف آهن و ذوب آن در کوره‌های زغالی، برای ساخت وسایل برنده از این کشف جدید استفاده شد تا به‌عنوان الگوی چاقوهای سنگی درون ماسه نرم نقش بیندازند و آهن مذاب در آن ریخته شود و به شکل کارد و خنجر درآید. زمان سپری شد و کشف جدید درنهایت ضمن فرآیندهایی مستحکم‌تر به فولاد و سپس نوع آبدیده آن تبدیل گردید. پس از طی این دوران بدوی لغت «فولاد آبدیده» در قالب استعاره به یک تمثیل تازه مبدل شد تا لقب افرادی باشد که در برابر مشکلات و ناملایمات بیش‌ازاندازه مقاومت می‌کنند. اگرچه ملت ایران از قرن‌ها پیش تحت تسلط حکومت‌های شاهنشاهی بوده و طعم اینگونه حکومت‌های خودمختار را چشیده‌اند و بر این اساس هرگز به حقوق حقه خود نمی‌رسیدند اما انقلاب اسلامی که جرقه آن در خردادماه 42 زده شد و در بهمن‌ماه 57 به پیروزی رسید باعث گردید تا زمینه و فضا برای اظهارنظرها بازتر از گذشته شود و جامعه هرروز شاهد وصول قسمت تازه‌ای از مطالبات خود باشد که طی تمام قرون گذشته از دست ‌داده بود که همچنان استعاره صنعت فراتر از فولاد، اصرار خود را به‌منظور صدور این فضای پاک و منزه به دیگر نقاط جهان از دست نداد که می‌دانست حفظ آن هزینه‌های کلان دارد. یکی از عوامل مهم این مخارج منسجم ماندن و مقاوم بودند هرچه بیشتر در زیر سنگ‌های آسیابی است که جبر زمانه بر روی آن‌ها می‌چرخاند. اگرچه طی چهل و اندی سال گذشته انقلاب اسلامی توانست اهم معضلات و چالش‌های این‌گونه را رفع و دفع کند اما معدودی از آن‌ها پوست ‌انداخته و رنگ تازه‌ای گرفت تا همچنان فشار را بر آحاد جامعه داشته باشد که یکی از این موارد اساسی و حساس پاشنه آشیل تحصیلات فرزندان است تا هرروز مشکل تازه‌ای را برای اولیاء به ارمغان بیاورد که یکی از پرتنش‌ترین آن‌ها بخصوص برای پدران و مادران هجوم بی‌امان ویروس کرونا بود که توانست هزینه‌های مادی و معنوی فراوانی بجا بگذارد و در ادامه باز شدن نگران‌کننده مدارس پس از دو سال تعطیلی نیز مضاعف بر همه این‌ها شد تا تنها دو ماه از پایان تحصیلی 1400 به ۱۴۰۱ را طی کند و پس از سه ماه تعطیلی تابستان به‌صورت دست‌وپاشکسته و بار دیگر به مهرماه برسد تا انبوهی از استرس را به همراه داشته باشد. بازنشستگی گسترده معلمان طی سال‌های سپری شده و از سویی عدم توازن و توزیع مناسب در استخدام‌ها و همچنین اجرای نظام جدید آموزشی باعث گردید تا برخی از متولیان این نهاد مسئول نام سونامی کوچک بر آن بگذارند زیرا زمانی که معلم کافی در اختیار نباشد یعنی تشکیل کلاس معنا ندارد و به‌طورکلی در نظام و سیستم آموزش اختلال ایجاد خواهد کرد که دود این آتش هم مستقیماً به چشم اولیای دانش آموزان که همان آحاد جامعه هستند می‌رود. حجت‌الله بنیادی پژوهشگر آموزش‌وپرورش و مدرس دانشگاه فرهنگیان معتقد است «اعلام آمار کمبود معلم وابسته به آن است که تراکم کلاس را چه عددی در نظر بگیریم. اگر هر کلاس 20 نفر در ازای یک معلم، نسبت به آنکه هر کلاس ۴۰ نفر دانش‌آموز داشته باشد، متفاوت است، بنابراین یک نفر آمار را با تعداد استاندارد دانش‌آموزان می‌سنجد و یک نفر با تعداد کلاس‌ها. از طرفی در برخی از آمارگیری‌های مسئولان، آن دسته از معلمانی که به مدارس غیردولتی یا دستگاه‌های دیگر رفته‌اند که البته آمار شفافی هم از آن‌ها وجود ندارد، جزو معلمان استخدام آموزش‌وپرورش در نظر می‌گیرند. به همین دلیل است که هرکسی یک عدد را در رابطه با کمبود معلمان اعلام می‌کند. متأسفانه آموزش‌وپرورش در حوزه نیروی انسانی با یک بحران خیلی جدی مواجه است که این بحران، سال‌به‌سال نیز پیچیده‌تر می‌شود (اما با فربگی در قسمت اداری مواجه است) این در حالی است که وزارت آموزش‌وپرورش، فرصت‌های طلایی بسیاری را که در گذشته داشته به‌خوبی استفاده نکرده‌ و امروز برای مثال در یک کلاس 57 نفره، اگر مدت‌زمان کلاس را 50 دقیقه در نظر بگیریم، فرصت معلم برای رسیدگی به هر دانش‌آموزان کمتر از یک دقیقه و حدود ۵۲ ثانیه است، این در حالی است که در کلاس ۲۰ نفره هر معلم می‌تواند برای دانش‌آموزان حداقل دو دقیقه وقت بگذارد. در دنیا یک تراکم مطلوب کلاسی تعریف شده که طبق آن هم دانش‌آموز ازنظر اجتماعی رشد کند و هم مزاحمت‌های شلوغی کلاس برای او به وجود نیاید. این تراکم استاندارد از ۱۲ نفر در هر کلاس در دوره ابتدایی تا حدود ۱۸ نفر است، این در حالی است که در کشور ما تعداد دانش‌آموز در هر کلاس به ۵۷ نفر هم رسیده و این یک تهدید بسیار بزرگ برای کیفیت نظام آموزشی است.» حالا باید حساب کرد زمانی که اولیای یکی از دانش آموزان مدارس دولتی سالانه مبلغی حدود بیست میلیون تومان را باید صرف ثبت‌نام کلاس‌های اضافی، سرویس ایاب‌وذهاب و تأمین لوازم‌التحریر و دیگر مایحتاج کنند درحالی‌که با فشارهای اقتصادی و تورم مضاعف روزمره مواجه می‌باشند، چگونه می‌توان اینهمه فشار را فراتر از فولاد ندانست و ناچار به تحمل آن بود؟ ادامه دارد

ارسال نظر